آموخته های یکساله من در زندگی و نحوه عملیاتی کردن آن ها

آموخته های یکساله من در زندگی و نحوه عملیاتی کردن آن ها
زندگی کردن هنر میخواهد.
به نظر بعضی (یا شاید اکثرا) زندگی سخت است. برای همین باید برای آن آماده بود و فنون زندگی را آموخت.
اما حقیقتا برای گرفتن مدرک در رشته هنر زندگی درسهایی را باید یادگرفت.
راههای گوناگونی برای یادگیری دروس مختلفی که در زندگی لازم است وجود دارد.
همه آنچه از مشاهدات خود و تجربیات دیگران و خواندن کتاب گرفته تا کلاس های مختلفی که گذرانده ایم از جمله این راه ها می باشد.
مرور و یادداشت آنچه طی یک سال اخیر آموخته ایم و اجرایی کرده ایم چه کمکی به ما می کنند؟
- کمک می کند میزان رشد فردی خودمان را طی یکسال اخیر با جزئیات ببینیم،
- به افزایش اعتمادبه نفس و عزت نفس ما نیز کمک می کند،
- و می توانیم برنامه ریزی بهتری برای ادامه ی مسیر زندگی خود داشته باشیم.
لیست آموخته های من طی یک سال اخیر یاد گرفتم و در زندگی عملیاتی کردم
در این مقاله مروری بر آموخته های یکساله من و نحوه ی عملیاتی کردن آنها می کنم.
این موارد ممکن است همه درسها را در بر نگیرند اما مطمئنا برای من جزء مهمترینها هستند.
-
طی یکسال گذشته اولین نکته ای که یاد گرفتم این است که تا جایی که می توانم نه خودم و نه دیگران را قضاوت نکنم.
در دوره ای که در تهران می گذراندم، شراکت دو استادم هر دلیلی به هم خورد و من تمام تلاشم را کردم تا هیچ کدام از دو نفر را قضاوت نکنم.
در سکوت مشاهده گر مسیر و نحوه مدیریت مسیر کاری شان بودم و از مسیر پیش روی آنها درس گرفتم و هضم تجربه کردم.
در مورد قضاوت نکردن خودم طی یکسال گذشته به جای سختگیرانه برخورد کردن با خودم و قضاوت کردن خودم ، تمام تلاشم این بود که خودم را بیشتر دوست داشته باشم و با تمام نقاط قوت و نقاط قابل بهبود خودم را همانگونه که هستم بپذیرم و به خودم شفقت ورزی کنم.
-
در مواقعی که قرار است در حیطه کاری تصمیم به کار شراکتی یا همکاری داشته باشم هرآنچه که در طی مسیر کاری برایم ارزش به حساب می آید و با ارزش هایم همخوان است را مطرح کنم. (تلاش برای رسیدن به یک نتیجه برد-برد)
هر آنچه به عنوان ارزش های کاری ام مد نظر داشتم در فعالیت هایی که به عنوان مشاور قرار بر انجام دادنشان بود را با مؤسس مدرسه مطرح کردم و به یک مذاکره برد-برد با آنها رسیدم.
-
قبل از هر اقدامی برای هدف گذاری بررسی کنم چقدر با ارزش هایم همخوانی دارد و چرایی مشخص برای انجام آنها داشته باشم.
برای استارت زدن مجدد فعالیت هایی مثل خواندن زبان خارجه یا یادگیری کار با شبکه اجتماعی اینستاگرام و یا مباحث تولید محتوا قبل از هر کاری به چرایی آن و اینکه کدام ارزش زندگی ام را ارضاء می کند(ارزش پیشرفت) توجه داشتم.
-
زندگی محدود به یک بُعد نمی شود. سعی کن ابعاد دیگر زندگی را هم زندگی کنی. در ایفای نقش های مختلفی که در زندگی داری بهترین خودت باشی.
طی سالهای گذشته تک بعدی بودن در زندگی ام پررنگ تر بود.
تعادل در ایفای نقش های مختلف را کمتر در نظر می گرفتم.
حال درونم چندان خوب نبود. خودم را مسئول ایجاد حال خوب درونم می دانم.
آگاهم که ارزش اول زندگی من خانواده و تعلق خاطر به آنهاست. لذا طی چند ماه اخیر تمام تلاشم را برای اینکه بتوانم با کیفیت بیشتری انرژی برای بودن در کنار اعضای خانواده ، دوستان و حتی خودم در راستای خود مراقبتی و توجه بیشتر به خودم گام بردارم. به عبارتی بهترین خودم باشم.
مثلاً آگاهانه تر به هم صحبتی با پدر و مادرم پرداختم.
یا اگر به عنوان دوست کمکی به عزیزانم می توانستم بکنم از وی دریغ نکردم.
-
برداشتن قدم های کوچک برای رسیدن به اهداف بزرگتر.
(به جای متمرکز شدن به اهداف بزرگتر و سرگرم کردن خودم برای چگونگی رسیدن به آنها)
همیشه سئوال ذهنی ام این بود چرا اهدافی که در نظر می گیرم در میانه ی راه رها می کنم؟
طی یکسال اخیر متوجه شدم علت، عادت داشتن به برداشتن قدمهای بزرگ بود.
انتظاری فراتر از توانم داشته ام.
لازم بود یک توقفی کنم و به بررسی جنبه های مختلف آن ببپردازم.
قدم های کوچک تر را برای رسیدن به آن هدف بردارم.
و آهسته و پیوسته قدم برداشتن را اولویت کارم قرار دهم.
-
صبور بودن و عجله نداشتن برای فهم حکمت یک موضوع یا تبدیل شدن عادت های کوچک روزانه به عادت روتین
یکی از مثال های عینی این آموخته که اجرایی شد سعه صدر داشتن در تمام این چند ماه اخیر بود.
به جای خسته شدن و متوقف شدن در مسیر مستمر فعالیت ها،عادت های کوچک روزانه را داشته باشم.
به کمک این عادتها برای رسیدن به آنچه مد نظرم است عجول نباشم.
و همچنین در مواجهه با مراجعین سخت صبور تر از همیشه برخورد کنم.
-
ایجاد سبک متفاوت در ارتباطاتم در روتین زندگی ام.
سبک ارتباطی ام با دیگران را بهبود دادم.
انتقاد کردن حین بیان ناراحتی ام با سبکی قضاوت گونه و گاهاً پرخاشگرانه سبک ارتباطی اشتباه من بود.
سبک گفتگوی صمیمانه و بدون خشونت را جایگزین کردم.
همه تمرکزم بر این است تا تک تک مراحل لازم داشتن یک رابطه صمیمانه بدون خشونت را اجرا کنم.
لازمه اش چه بد؟
- تمرین و مرور مداوم مراحل درست بیان احساس و نیاز و درخواستم حین بیان ناراحتی ام از دیگران
- همینطور قبل از دلخور یا عصبانی شدن از دست کسی به دنبال دو گزینه «لطفاً و ممنون» پشت کلامشان باشم.
-
هنگام مواجهه با مانع متوقف نشو.
(تمرکزت را روی گزینه های دیگری که تو را به مسیر اصلی هدف نزدیک می کنند بگذار.)
در مسیر کاری دچار مانعی شدم و مخالفت با ایده و مسیر مد نظرم بود.
به جای متمرکز شدن روی باز کردن گره و مانع و غر زدن، گزینه های دیگری را انتخاب کردم.
از جمله مشاهده ی افراد و الگوهایی که دغدغه مشابه داشته اند و بررسی نحوه مدیریت مسیر کاری شان.
درس هایی که گرفتم را براساس ارزش هایم منطبق کردم.
تلاش کردم تا مسیر واقعی و منحصر به فرد خود را بیابم.
-
توجه آگاهی و انجام مدیتیشن روزانه و شفقت به خود (ارزش آرامش)
دیدگاهتان را بنویسید